به عمد به ماشینی که می خواست بیاد تو جاده راه ندادم،
و با سرعت رد شدم و دقیقا همونجا ترمز زدم که سرعتمو کم کنم
و این عمدِ من کاملا مشخص شد،
قبلش داشتم به این فکر می کردم که
«اشتباه می کردم که از دورها می ترسیدم
نزدیک ها بیشتر ترس دارن
حرف هایی که می ترسی دیگران بهت بزنن
اونایی که کنارتن بهت می زنن آخر»
ولی خب انگار باید باز منطقی و عاقلانه و دوراندیشانه به ماجرا نگاه کنم و بگم؛ «خیرتو می خوان بالاخره»
هه!
. . .
شازده کوچولو...
برچسب : من یه بچه ی شیطون توی کوچه ها بودم,من یه بچه شیطون توی کوچه ها بودم, نویسنده : rezayeoa بازدید : 150