شازده کوچولو

ساخت وبلاگ
در مهرِ بی مهرِ امسال، مادر رفت پیشِ پدر؛ و من حالا مشغول گذراندنِ اولین های بی حضورِ او هستم...اولین تولد پسرم بدون او،اولین شبِ یلدا،اولین روز مادر،اولین ماه رمضان،اولین چهارشنبه سوری و...و همین طور اولین هایی که کم کم دومین و سومین و چندمین بار می شوند...چند وقت پیش با خودم فکر می کردم حتی اگر لحظه دیدار روحم با روحِ او فرا برسد؛ باز هرگز قرار نیست دست های زبر و خشکِ حاصل از سال های زحمت بارش را، لمس کنم و چقدر تا جان در بدن دارم، دلتنگِ چرخش انگشتانش لای موهایم خواهم بود... + نوشته شده در سه شنبه بیست و دوم اسفند ۱۴۰۲ ساعت 22:5 توسط شاهزاده جوان  |  شازده کوچولو...ادامه مطلب
ما را در سایت شازده کوچولو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : rezayeoa بازدید : 23 تاريخ : پنجشنبه 24 اسفند 1402 ساعت: 20:23

آدمیزاد انگار اینطوریه که به طور غیر قابل پیشگیری کننده ای می خواد همه چی رو خودش تجربه کنه! خودش با کله بیفته تو چاه، خودش دُم به تله بده، خودش راه اشتباهی رو انتخاب کنه و بره، خودش پافشاری کنه بر انکار تجارب دیگران و هزاران اصرار احمقانه دیگه!هزاران به ما گفتند و ما هم به هزاران؛ اما حاصل چیه؟! جز تکرار مکررات و حماقت ها!دیروز تولد لیلا بود؛ لیلایی که اسمم رو بر من گذاشت: «شاهزاده جوان»، فکر کنم اولین خواننده وبلاگمشاید حالا کمی بفهمم که اون چی می گفت،کمی باید از این امید توخالی دست بردارم، آخه من همیشه یه امید جهالت باری توی درونم هست، کمی ازش فاصله بگیرم تا بتونم بهتر بسنجم و حرف بزنمفعلا تا همین جا، هر چند کاملا می شه حس کرد که متن نصفه است! + نوشته شده در شنبه بیست و نهم بهمن ۱۴۰۱ ساعت 22:18 توسط شاهزاده جوان  |  شازده کوچولو...ادامه مطلب
ما را در سایت شازده کوچولو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : rezayeoa بازدید : 60 تاريخ : يکشنبه 30 بهمن 1401 ساعت: 17:36

نشستم پشت لپتاپ و با خودم فکر کردم میون این همه دغدغه و کارهای در هم ریخته، حیف نیست که تقویم وبلاگم از 1401 خالی باشه!امسال هم مثل هر سال بعد 1386 داره مثل فشفشه تموم می شه و خاموش می شه.حالا که به گذشته نگاه می کنم می بینم «عمری گذشت به بی حاصلی و بی خبری»؛ به یه احساس گناه بی خودی و پوچ گذشت و هر روز زندگی ام رو مثل یه سونامی سر راهش تو گرداب فرو برد! حالا اما فایده داره فهمیدنش؟!اون احساس گناه خودش همه چی رو بیش از پیش در هم ریخت و چه بسا حقیقتا موجب گناه شد! چه به معنای حقیقیِ کلمه و چه غیر اون!دلتنگِ اینجا بودم انگار و چه راحت تر از همیشه نوشتمانگاز تنها خونه امن همین جاست! جز دردِ وجود نداشتنِ امکانِ نیم فاصله گذاشتن! بالاجبار فاصله کامل و تمام. + نوشته شده در پنجشنبه سیزدهم بهمن ۱۴۰۱ ساعت 23:25 توسط شاهزاده جوان  |  شازده کوچولو...ادامه مطلب
ما را در سایت شازده کوچولو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : rezayeoa بازدید : 55 تاريخ : پنجشنبه 27 بهمن 1401 ساعت: 13:36

حالا یه پسر دارم که امروز صبح چشمهامو رو به نگاه و لبخندش باز کردم... شازده کوچولو...
ما را در سایت شازده کوچولو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : rezayeoa بازدید : 88 تاريخ : دوشنبه 25 بهمن 1400 ساعت: 0:23

ماها می تونستیمخیلی کارها از دستمون بر می اومدما می تونستیم شادترین آدم روی کره زمین باشیمرقصان و غزلخوان...ماها می تونستیم غم ها رو تا شعاعِ کیلومترِ بی نهایت از خودمون و اطرافیانمون، عزیزمون، رفیقمو شازده کوچولو...ادامه مطلب
ما را در سایت شازده کوچولو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : rezayeoa بازدید : 121 تاريخ : جمعه 4 مهر 1399 ساعت: 16:26

‌‌ برای کسی مُرد، که تب هم براش نکرد! شازده کوچولو...
ما را در سایت شازده کوچولو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : rezayeoa بازدید : 105 تاريخ : جمعه 4 مهر 1399 ساعت: 16:26

- من اگه بمیرم، ازم چه چیزی به خاطر خواهی داشت؟

- میوه‌ها رو تا تهش پوست می‌گرفتی،

+ من
همزاد غمم،
روزی خواهم مُرد
که دیگر غمی در پستوی مغزم، در دالان‌های قلبم، خانه نکرده باشد.‌‌..

شازده کوچولو...
ما را در سایت شازده کوچولو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : rezayeoa بازدید : 126 تاريخ : دوشنبه 1 ارديبهشت 1399 ساعت: 15:06

خیلی خوبه که

آدم همیشه قوی باشه و بمونه

خوب باشه و خوشحال

لبخند بزنه و حال همه رو خوب کنه

بنده‌ی خوب خدا، یا فقط بنده‌ی خدا باشه و بمونه

خیلی خوبه که 

اینجا باز کلمه‌ها کم میان

در کل خیلی چیزا که همه‌مون می‌دونیم خوبن

یا حداقل آموزشمون اینطور بوده که اونا رو خوب بدونیم،

خیلی خوبه که تو وجود آدم باشن

ولی خب

اینو، من، تو

و چهار تا ضمیر باقی مونده هم باید بدونن که

همیشه اینطور بودن

سخته که باشه و، بشه

همین!

شازده کوچولو...
ما را در سایت شازده کوچولو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : rezayeoa بازدید : 160 تاريخ : سه شنبه 20 اسفند 1398 ساعت: 6:18

فکر نمی کنم

اهمیت پل های پیشِ رو

کمتر از

پل های پشتِ سر باشد!

شازده کوچولو...
ما را در سایت شازده کوچولو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : rezayeoa بازدید : 161 تاريخ : سه شنبه 7 آبان 1398 ساعت: 15:46

تو می روی و جهان

با تو می رود

بین راه جایی کمین کن

بگذار جهان برود

تو بمانی و من

شازده کوچولو...
ما را در سایت شازده کوچولو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : rezayeoa بازدید : 160 تاريخ : سه شنبه 7 آبان 1398 ساعت: 15:46