ماها می تونستیم
خیلی کارها از دستمون بر می اومد
ما می تونستیم شادترین آدم روی کره زمین باشیم
رقصان و غزلخوان...
ماها می تونستیم غم ها رو تا شعاعِ کیلومترِ بی نهایت از خودمون و اطرافیانمون، عزیزمون، رفیقمون، جانمون، ... دور کنیم
ماها می تونستیم دستش رو بگیریم و با هم در "آبیِ بیکرانِ مهربانی ها" به پرواز دربیایم
اما اینجا،
یا مسیح نخواست
یا یهودایی اومد، که نذاشت!
برچسب : نویسنده : rezayeoa بازدید : 121