شازده کوچولو

متن مرتبط با «آهنگ چای داغی که دلم بود به دستت دادم» در سایت شازده کوچولو نوشته شده است

من و تو و همه آنهایی که در شامِ آخر مانده اند...

  • ماها می تونستیمخیلی کارها از دستمون بر می اومدما می تونستیم شادترین آدم روی کره زمین باشیمرقصان و غزلخوان...ماها می تونستیم غم ها رو تا شعاعِ کیلومترِ بی نهایت از خودمون و اطرافیانمون، عزیزمون، رفیقمو, ...ادامه مطلب

  • .‌.. به هیچ بدادی...

  • ‌‌ برای کسی مُرد، که تب هم براش نکرد!, ...ادامه مطلب

  • امروز به ذهنم رسید،

  • - من اگه بمیرم، ازم چه چیزی به خاطر خواهی داشت؟- میوه‌ها رو تا تهش پوست می‌گرفتی،- + منهمزاد غمم،روزی خواهم مُردکه دیگر غمی در پستوی مغزم، در دالان‌های قلبم، خانه نکرده باشد.‌‌.., ...ادامه مطلب

  • گل‌های سرخ را اکنون که می‌توانی برچین!

  • گذشته‌ها نگذشته، نمی‌گذرهما، از گذشته ساخته شدیمو این، تمام ماجرا نیستما هم شانسی داریم، و اون، ساختن آینده استو اینتنها با یک چیز ممکنهو اون «حال»ه, ...ادامه مطلب

  • نبودنش چه وحشتناکه و البته، طبیعی!

  • واقعا اگه لحظه مرگ هر کسی این اجازه رو بهش بدن که بتونه به بهترین لحظه ی زندگی اش برگرده، آیا کسی هست که بخواد به لحظه ای که من براش ساختم برگرده و بخواد با من باشه؟بهترین لحظه ی خیلی ها هم تنهایی شونه، تنهایی حقیقی، نه اون تنهایی که نبودن دیگران براشون ساخته., ...ادامه مطلب

  • به نام هجرانش

  •             کجاست هم نفسی                                            تا به شـــــرح                                                                      عرضه دهم..., ...ادامه مطلب

  • به زخمِ دلم، چسبِ تو کارگر نیست!

  • گاهی وقت ها بعد مدت ها یه چسب زخم برای زخم هات پیدا می کنیاما، یهو، به امید بهبودی چسب رو می کنی از روی زخمو بعدِ مدتی می بینی جای کندنِ چسب شدید درد می کنه..., ...ادامه مطلب

  • به یاد یار و دیار

  • وقتی یکی رو توی یه شهری دوست داشته باشم، پای رفتنم از اون شهر، سست می شه! ۷ شهریور ۱۳۹۷, ...ادامه مطلب

  • قلم به دست گرفتم که اعتراف کنم ...

  • رعنا بهم گفت "بعضی موقع ها در مورد من نادانانه قضاوت نکن" گفتم: "راست می گی، من خیلی احمقم!" - این اعتراف خیلی بهم چسبید. + به تاریخِ جمعه شانزدهم تیر ۱۳۹۶به وقتِ 22:22 به قلمِ شاهزاده جوان | ,گرفتم,اعتراف ...ادامه مطلب

  • آری اینچنین بود!

  • امروز داشتم تو یکی از کوچه ها(یِ خدا رو شکر ناشهرِ خودمون) قدم می زدم و تحتِ تاثیرِ خسته از حملِ بار، یهو شعر امیرعباس گلاب رو با خودم زمزمه کردم (البته کمی بلندتر از زمزمه) "مگه من چی دارم که وابسته شی!" یهو دیدم یکی پشتِ سرمه! ... + به تاریخِ شنبه هفدهم تیر ۱۳۹۶به وقتِ 20:56 به قلمِ شاهزاده جوان | ,اینچنین ...ادامه مطلب

  • چقدر زیبا بودم، وقتی دروغ می گفتم!

  • و قسم به آن روزی که تو فقط خندیدی و من خیره به چشمان تو نگاه کردم! و قسم به آن لحظه ای که خنده ات، گواهِ بی شک بود بر دروغ هایِ من ... تو با یک نگاه تمامِ ناراستی های درونم را در چشمانت آشکار کردی و آنقدر این رسوایی عظیم بود که من چشمانِ خود را به جای پلک های تو، بستم ... من به میهمانی رسواییِ چشمانِ تو، دعوت بودم و به شرم از این همه رسوایی، و نه از دروغ های خود یقه چاک و مست و خمار از محفل قدم به بیرون گذاشتم ... سکوتت گویاتر از فریادهای من بود؛ به من گفتی که تمام حس هایی که تجربه کرده بودم، هر چیزی بود جز عشق ... «عین و شین و قاف را اندر کتب تفسیر نیست» و در قلبِ من نیز ...  , ...ادامه مطلب

  • من زنده ام به شایعه ها اعتنا نکن!

  • نونوایِ ما، نونوایی شو اجاره داد بدونِ توجه به اینکه مادر من فقط می تونه از نونی که اون می پزه و کم نمکه بخوره!* پس منم می تونم بعضی تصمیمارو بگیرمبا اینکه می دونم یه عده ممکنه آسیب ببینن!   * قصدم فقط قیاسه، قصدِ قضاوت ندارم، شاید برگرده، شایدم برگشته، شایدم برنگردهدر هر صورت بی شک بهترین وقت هست برای هر تصمیمی که می گیره! همیشه فکر می کنم هر چیزی تو بهترین وقتش اتفاق می افته،وقتی که خدا همه چی رو مهیا کرده!  ,من زنده ام به شایعه ها اعتنا نکن ...ادامه مطلب

  • به خاطرِ نگاهِ اشتباهِ آدما ...

  • یادم نمی آید چند بار پرهیز کرده ام یادم رفته که، چند بار از چیزی، کسی، حالی، روحی، ... گذشته ام ذهنم در کلنجار خود به خاطر نمی آورد تعداد سانسور کلمه ها را ... امروز من اینجا نشسته ام رو به رویِ تو، رو به رویِ غرورِ ترک خورده ی بی دلیلِ خودم امروز کتابم مرا نگاه می کند، و هی صحبت از برنامه های ریخته شده می کند امروز روحم داشت خشمگین می شد از دستِ من از این همه فراموشی از جملات ناروایی که شنیده بود و من، فراموش کرده بودم! حسادت نه اما شاید، غبطه بخورم، به تمامِ کسانی که هرگز عشق در خانه شان را نزده یا اگر زده، سُک سُک نکرده عینِ آدم آمده، نشسته، دو کلامِ درست و حسابی اختلاط کرده   خدا! آیا من فراموش کرده ام که چگونه با تو سخن بگویم؟ آیا من فراموش کرده ام  ... گاهی دلم فراموشیِ انتخابی می خواهد! زیاد دور نیست، همین چند سالِ پیش بود که من و تو همقدمِ هم بودیم زیاد دور نیست آن زمانی که همیشه لبخند تو را، روی صورتم احساس می کردم   من جان! خواهش می کنم یک چند ساعتی به چیزی فکر نکن من به سکوتِ ذهنِ تو نیاز دارم! خواهش می کنم زبان و ذهنت را یکی کن به سکوت، صدایِ سکوتِ تو را دوست دارم ...   خدا, ...ادامه مطلب

  • چایِ داغی که دلم بود ...

  • یه جا دیدم نوشته "میم ، ر ، گاف" خیلی برام ناآشنا اومد عبارتش تا حالا دقت نکرده بودم که مرگ، "میم، ر ، گاف" هست!  ,چای داغی که دلم بود,چاي داغي كه دلم بود به دستت دادم,چاي داغي كه دلم بود,چای داغی که دلم بود علیرضا آذر,چای داغی که دلم بود به دستش دادم,دانلود چای داغی که دلم بود به دستت دادم,آهنگ چای داغی که دلم بود به دستت دادم,دانلود اهنگ چای داغی که دلم بود به دستت دادم,دانلود آهنگ چای داغی که دلم بود,دانلود آهنگ چاي داغي كه دلم بود به دستت دادم ...ادامه مطلب

  • به همین بی مزگی!

  • یکی رو پیدا نکردم که بهش پیام بفرستم؛ "از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیفزود ..."  ,به همین بی نامی,به همین زودیا بیا بیا بیا,به همین سادگی رفتی بی خداحافظ ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها